سایت اختصاصی دانشجویان پژوهشگری دانشگاه شاهد
| ||
|
قصه ی ما از اونجا شروع میشه که میگی سلام جواب میشنوی علیک ولی دلخوش نکن هرسلامی خداحافظی در پی دارد
قصه ی ما از اونجا شروع میشه که میگی چقد قشنگه جواب میشنوی نزدیک نشو هر زیبایی نیز طعم مرگ را می چشد
قصه ی ما از اونجا شروع میشه که میگی چه شیشه تمیزی جواب میشنوی که دست نزنید شکستنی است
قصه ی ما از اونجا شروع میشه که میگی چقد خوب حرف میزنه جواب میشنوی که گوش نده بسیاری از حرف ها لغو و بیهوده هستند
قصه ی ما از اونجا شروع میشه که میگی چقد زیاد میدونه جواب میشنوی توجه نکن هیچکس نمی داند که تا چه اندازه نادان است
قصه ی ما از اونجا شروع میشه که گریه میکنی جواب میشنوی مرد که گریه نمیکنه ولی ابرمردها هم گاهی گریه می کنند
در چاه تنهایی خودش می گریست همان چاهی که ماه هم در آن مهمان بود. همان که در مسجد کوفه به ضرب شمشیر خون آلود شد صورتش. ولی تو همین را میدانی که او حق بود ولی هر روز هزاران نفر چون او را بدون خون ریزی سرشان را می شکفاند و تو واقعا نمی دانی؟ حق همین جاست فاصله بین حق و باطل 4 انگشت است
"غصب کننده حق" به یار نامه نوشت. /در جنگ صفین/ در بخشی از نامه خطاب به یار گفته بود: تو بسیار میخندی، حاکم نباید زیاد خنده بر لب داشته باشد ....و تو لایق حکومت بر مسلمین نیستی راستی... او هم زیاد می خندید
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 27 آذر 1390برچسب:علی , کوفه , لبخند , گناه خندیدین, ] [ 22:7 ] [ محمد ایرانی (مدير وبسايت) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |